جستجوی این وبلاگ

صفحات

۱۳۸۹ بهمن ۳۰, شنبه

وقتی آن مردک نادان و مضحک حسین بازجو نمی تواند ترس و خشم خود را از شهید سبز ما ، شهید ژاله پنهان نگاه دارد!

اگر شهید پاک ما بسیجی و خبرچین توی الاغ بود، چرا آنقدر دستپاچه بودی که اسمش را به یاد نیاوردی و بعد که مزدور بغلیت بهت یادآوری کرد. اسم اصیل و زیبایش را به سخره گرفتی نامرد؟

اگر او از شما بود، جور دیگه ای حرف میزدی  ابله خودفروش. نتونستی کسی رو گول بزنی دلقک بی چشم و رو.

۱۳۸۹ بهمن ۲۹, جمعه

اگر ۱ اسفند مرا کشتند و چادری سیاه با فتوشاپ روی سر من انداختند...

دوستان، اگر  ۱ اسفند مرا کشتند و چادری سیاه با فتوشاپ روی سر من انداختند و حسین بازجو در سیمای رژیم اسلامی گفت که من خبر چین بوده ام، باور نکنید. من هیچگاه بسیجی نبوده ام در تمام عمرم یک بار هم چادر سر نکرده ام . من یک دختر کرد دانشجو و طرفدار جنبش سبز هستم. 

۱۳۸۹ بهمن ۲۸, پنجشنبه

به خودم گفتم چه اسم قشنگی

اسمش را برای اولین بار صبح روز ۲۶ بهمن  در خبرها دیدم
صانع ژاله 
 
به خودم گفتم چه اسم قشنگی
و بعد خبر را خواندم
شهید شده بود
دلم ریخت
و اشک ریختم
یک روز بعد برای محمد هم اشک ریختم
و اما حالا هاج واج مانده ام
رژیم وقیح اسلامی چه می گوید؟
به قول یکی از بچه ها این  شریعت نداری چه می گوید؟
با آن پوزخند زشت و کریه

پیکو شهیدان سبز ما
روی دستان قاتلانشان چه می کنند؟

این ها از کدام قبیله اند؟
یکی به من بگوید
این ها، این جانوران دروغ گوی وقیح از کدام قبیله اند؟ 
چه دارد  بر سر ایران ما می آید؟

۱۳۸۹ بهمن ۲۷, چهارشنبه

شریعتمداری کثیف حتی اسم شهبد صانع ژاله را بلد نیست و بغل دستی اش به او می گوید

و این کثافت بازجو ادعا می کند که او را می شناسد و برای کیهان جاسوسی می کرده.
در حالیکه ازلابلای حرفاش پیداست از این شهید متنفر است و اسمش را هم مسخره می کند.

دردناک است که ترا بکشند و از پیکر مظلومت سو استفاده کنند

رژیم سفاک آخوندیی که  سنی ها را قبول ندارد،  کرد ها را می کشد. طرفداران آیت اله منتظری را منافق می خواند، جنبش سبز را فتنه می نامد و از هنر و ادییات و فرهنگ بیزار است... یک دانشجوی سبز هنر را که کرد و سنی و از طرفداران آیت اله منتظری بود را کشته  و  پیکر پاکش را گذاشته روی شانه ی قاتلانش برای یک نمایش مضحک خیابانی !

۱۳۸۹ بهمن ۲۶, سه‌شنبه

کرد و بسیجی بودن؟ این از محالات است!

رژیم کثیفی که دارد کرد ها را بکی پس از دیگری اعدام می کند، حالا شهید سبزی را که خود به قتل رسانده بسیجی می خواند؟!

نگذاریم این ننگ را به شهید سبز کرد، صانع ژاله نسبت بدهند.

آخرمگر می شود کرد باشی، دانشجوی هنر باشی، سنی باشی، داستان نویس باشی ، شهید سبز باشی و بعد اسمت را بگذارند بسیجی؟!
نگذاریم این ننگ را به  شهید سبز کرد، صانع ژاله نسبت بدهند.

۱۳۸۹ بهمن ۲۴, یکشنبه

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد...در سالروز خاموشی فروغ


به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد
به جویبار که در من جاری بود
به ابرها که فکرهای طویلم بودند
به رشد دردناک سپیدارهای باغ که با من
از فصل های خشک گذر میکردند
به دسته های کلاغان
که عطر مزرعه های شبانه را
برای من به هدیه میآورند
به مادرم که در آینه زندگی میکرد
و شکل پیری من بود
و به زمین ، که شهوت تکرار من ، درون ملتهبش را
از تخمه های سبز میانباشت - سلامی ، دوباره خواهم داد



میآیم ، میآیم ، میآیم
با گیسویم : ادامهء بوهای زیر خاک
با چشمهام : تجربه های غلیظ تاریکی
با بوته ها که چیده ام از بیشه های آنسوی دیوار
میآیم ، میآیم ، میآیم
و آستانه پر از عشق میشود
و من در آستانه به آنها که دوست میدارند
و دختری که هنوز آنجا ،
در آستانهء پر عشق ایستاده ، سلامی دوباره خواهم داد

فردا ۲۵ بهمن، با متانت، عشق و همبستگی، دست در دست هم، برای آزادی ایران !

و عشق و همبستگی ما، در نگاه و گفتار و کردارمان (حتی برای نیروهای نظامی) آنها را به ما می پیوندد!

۱۳۸۹ بهمن ۱۹, سه‌شنبه

فروغ در فیلم خواستگاری



در نخستین ماه های سال ۱۳۴۰ ، پس از بازگشت فروغ به ایران ، «موسسه ملی فیلم کانادا» ساختن فیلمی به نام خواستگاری را به «سازمان فیلم گلستان» پیشنهاد کردو موسسه سفارش دهنده تهیه یک مجموعه چهار قسمتی را در دستور کار خود قرار داده بود که موضوع آن مطالعه و تحقیق درباره طرز معاشرت و زندگی زناشویی زوج های جوان در کانادا،هند،ایتالیا و ایران بود. در ساختن فیلم کوتاه خواستگاری گلستان در مقام نویسنده فیلم نامه و کارگردان و فروغ در مقام دستیار کارگردان و بازیگر نقش خواهرداماد بود. برای ایفای نقش داماد جلال آل احمد در نظر گرفته شده بود،که او نپذیرفت و پرویز داریوش ـ نویسنده و مترجمی که بعدها با انگلستان در افتاد ـ جای او را گرفت. سایر بازیگران فیلم: طوسی حائری (همسر احمد شاملو) ، محمود هنگوال(صدابردار سازمان فیلم گلستان) و هایده تقوی (دختر عموی گلستان) بودند. خواستگاری در زمستان سال ۱۳۴۰ در چهل و سومین جلسه «کانون فیلم» به نمایش درآمد